جدول جو
جدول جو

معنی بالش مار - جستجوی لغت در جدول جو

بالش مار
سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، کوز، جعل، قرنبا
تصویری از بالش مار
تصویر بالش مار
فرهنگ فارسی عمید
بالش مار
جنس ماده سوسک حمام
تصویری از بالش مار
تصویر بالش مار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(شُ / شَ)
نوعی عقربک در بعض از ساعتها. رجوع بسال شماری شود
لغت نامه دهخدا
(لَ)
نام باغی است در کشمیر و همچنین باغی در لاهور و باغ دیگری در دهلی و این لفظ هندی است از شاله: بمعنی خانه و مار، بمعنی شهوت است پس معنی ترکیبی آن خانه شهوت باشد. و چون تفرج و تماشای باغات شهوت را برمی انگیزاند بمجاز بمعنی باغ استعمال یافته است. (از بهار عجم) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) :
ز باغ، زلف و رخ یار داده است فراغم
که سنبل سیهش کم ز شاله مار نباشد.
عبدالغنی (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سال شمار
تصویر سال شمار
نوعی عقربک در بعضی ساعتها که سال را نشان دهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سال شمار
تصویر سال شمار
((شُ))
تقویم
فرهنگ فارسی معین
گاو ماده ای که زنگوله بر گردنش آویزان باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
حیوان تازه زاییده
فرهنگ گویش مازندرانی
خوکی که توله به همراه داشته باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
علفی هرز با طعم بسیار تلخ
فرهنگ گویش مازندرانی
دست گیر و تکیه گاه، یاور، مددکار
فرهنگ گویش مازندرانی